من تو آهنگای مهدی احمدوند خلاصه شدم 🤍
من تو آهنگای مهدی احمدوند خلاصه شدم 🤍
سنگِ صبورم اینجا
طاقتِ غم
نداره
نداره
نداره ...
.
دلم برات تنگ شده ها داداش کوچولو امشب بیا به خوابم. تو با رفتنت یه چیزو بهم یاد دادی اینکه خوبی هیچوقت گم نمیشه، قربونِ اون دلِ بزرگت برم من. دیگه الان پیشِ عزیزامونی و قطعا حالت خیلی خوبه. نورِ چشمشون بودی آخه دورت بگردم من. دوستون دارم. خیلی زیاد.
اینجوری که هوا سرد شده دیگه مستقیم وارد زمستون شدیم.
تراپیِ امشب با آهنگِ قسم به اون خدایی که میپرستیِ مهستیه.
ساغرِ مهربونم امیدوارم زود برگردی🙂❤️
خدایا شکرت، سپاسگزارم و دوستت دارم❤️
من کم کم دارم ایمان میارم به اینکه اینستاگرام میتونه ذهنِ آدمو بخونه! مگه میشه به هرچیزی که فکر میکنی تو اکسپلورت پدیدار شه؟ اونم اتفاقی؟ خیلی دارک شد 🥴
عه کجا رفتی فرزانه؟؟؟؟🥹 خواهش میکنم نرو 🥹
۱۴سال پیش😳 وقتی برای اولین بار وب ساخته بودم یه بار یکی اومد برام کامنت گذاشت سلام خانم فلانی؟ (فامیلیم) عاغا من کرک و پرام ریخت! آخه هیچکس تو دنیای واقعی نمیدونس من وبلاگ دارم مونده بودم این کیه بهم کامنت داده! دوباره بعد اینهمه سال یادم افتاده و دارم همش فکر میکنم خدایا اون آدم کی بود؟🥴 ای بابا :|
از بزرگترین لذتهای زندگی داشتنِ یک برادرزاده ی جیگره، عمهش بمیره براش. خداااا ❤️
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود ٫
آن دم که چشمانت مرا از عمقِ چشمانم ربود (:
ای دلگشای هر اندوهگین ...
یعنی انقدر عاشق مامانای باردار و نوزادای تازه به دنیا اومدهام که نگم براتون. تو مرکز یجوری ذوق میکنم از دیدنشون که یه وقتا خودم خجالت میکشم🤦🏻♀️😁
امشب دلم گرفته بود. اومدم خط خطی کنم بلکه ذهنم آروم بشه ولی یه وقتا نوشتن حالمو بدتر میکنه. ولی خب پستای فرزانه حالمو خوب کرد خداروشکر که اینجا رو دارم دوستای خوبی مثل شما دارم. خداروشکر❤️
آخ عزیزِ من٫
چی میشد عروسیتو میدیدیم٫
چی میشد میومدیم خونهات چشم روشنی
تو خونت هم آماده بود ای خدا
بمیرم برای دلت
برای آرزوهات
برای جوونی ت ...
خونهی تازه عروس و دوماد خیلی وایب خوبی داره. بوی تازگی و تمیزی از سر روی خونشون میباره. انشاءالله همشون خوشبخت بشن. حس پیری بهم دست داد :))
از آخرین باری که رفتم پیش دکترم و قرص جدید برام نوشته هرشب دارم خوابای رنگی و عجیب میبینم. عین فیلمن خوابام و خیلی قشنگن😴.
یه شلوار لی استریت(راسته) سفارش داده بودم، بستهام رسید دیدم شلواره به جای راسته بودن ، بگه و خیلیییییی گشاده! یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوینا. عودتم ندارن. دیگه بردم پیش خیاط به امید درست شدن٫ ایشالا که چیز به درد بخوری از آب دراد 😑
تو همیشه یادم میندازی که خدا خیلی دوسم داره.
پسفردا ارائه دارم و یه کلمه هم نخوندم. حتی پاورمم آماده نکردم. دارم با متد هرچه پیش آید خوش آید جلو میرم و راضیم الحمدالله😎
ما بی تو خستهایم ,
تو بی ما چگونه ای؟
دچارِ سکوتِ مغزی شدم.ذهنم خالی و عاری از هرگونه فکرِ مزاحمه، خیلی حس خوبیه. هفته ی پیش بخاطر سادگیم -حماقت کلمه ی بهتریه البته- ضربه ی بدی خوردم. هی میگم عیب نداره تجربه میشه گرچه هیچ وقت عبرت نمیگیرم. در واقع خودمو اینجوری دوست دارم. بی دوز و کلک.
بگذریم، دنیا هنوز قشنگیاشو داره.
تو در پناهِ خدایی و خدا هرگز دیر نمیکند.
از
این
گریه
چه
میدونی؟
هوای پائیز اومده (:
گوشیمو یجوری کوبوندم تو صورتم که مطمئنا قراره زیر چشمم بدجوری کبود شه.
امشبم مثلِ هرشب برات
گریه کردم،
گریه کردم،
گریه کردم ...
خیلی خوب میشد اگه کامنتای بلاگفا نوتیف داشت.
🙃 Öyle garip bir dünya. Olmaz dediğin ne varsa hepsi olur

دوباره سبز میشوم
به احترامِ اشک ها ...