تو مبین جهان زِ بیرون
که جهان درونِ دیدهست
چو دو دیده را ببستی ٫
زِ جهان ، جهان نماند ...
تو مبین جهان زِ بیرون
که جهان درونِ دیدهست
چو دو دیده را ببستی ٫
زِ جهان ، جهان نماند ...
حواسم نبود که به تو فکر کردن ٫خودِ آسمونه ...
رژ گونهی شیگلم خریدم و باهربار استفاده یه جون به جونام اضافه میشه.
که رویا شعره
میشه خوند و حظ کرد ,
همین رویا
چقدر مارو عوض کرد ...
نفس | چاوشی
پرسید از کِی اینجوری شدی؟
گفتم خیلی وقته.
و همزمان داشتم فکر میکردم که چقدر به خودم ظلم کردم.
صداهای داخلِ ذهنم یکییکی دارن خاموش میشن و من بعد از ۲۹سال، یا حداقل از زمانی که خودمو شناختم دارم معنای آرامش واقعی رو میفهمم!
شکرت،شکرت، شکرت🤍
ما هر دو صبوریم ؛
من صبور در برابر درسهایی که میدهی
و تو صبور در برابر خشمها و خستگیهایم.
#تکههایی از یک کل منسجم
منُ
شبُ
تنهاییُ
یک شیشه نوتلا
:))
در جوانی غمِ او سخت مرا پیر کند ...
آخ از آهنگایی که حرف دلو میزنن ! چه خوب که موسیقی و آهنگ هست وگرنه چجوری میشد تحمل کرد رنجِ دنیارو؟ نمیدانم.
موهام یکهو سفید شدن تو این مدت، ولی از حق نگذریم بهم میان! گرچه یادم میندازن تو نیستی . عزیزم. عزیزِدلم (:
بدان شادم که از یمن غمِ تو , خراب آبادِ دل، آباد دارم...
من معمولا میخوابم که غمامو یادم بره.
دیشب با حالِ بسیار خرابی خوابیدم و امشب شبِ دیگریست... هنوز عادت نکردم به این زندگیِ پر از اضطراب ولی پروپرانول عزیزم اثر خودشو گذاشته و ریتمِ قلبم باهام هماهنگ شده. به هر حال ، خدایا؟ شکرت،شکرت، شکرت🤍
خودت نیستی ولی یادگاریات هست ... گذاشتمشون بالای کمد دست هیچکس بهشون نرسه که مبادا خراب بشن ... دخترم که بزرگ بشه قطعا یادش نمیره تو رو٫ یادگاریاتو نشونش میدم و بهش میگم یه زمانی ینفر بود که خیلیییی دوستت داشت... یه نفر که خودش مثل ماه و دلش قد دریا بود ...
مدت هاست جواب بی انصافی ها و ناحقی هایی که بعضا از طرف خلقِ خدا بهم میشه رو به خود خدا واگذار میکنم. چشامو میبندم و رد میشم. دلم میشکنه، میسوزه ولی صبر میکنم. و الحق که خدا همیشه برام جبران کرده و من تموم اتفاقای خوب زندگیمو پای این سکوت میذارم. ۱۴۰۴/۵/۵
ای زندگی چه درسا که تو به من ندادی... هنوز هیچی نیستم و هیچی نفهمیدم ازت... تازه اولشه انگار، تازه دارم یاد میگیرم...
بسیار خاموشی برگزین تا فکرت زیاد شود و عقلت نورانی گردد و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند! امام علی(ع)
یاد دوستِ تراپیستم بخیر
میگفت برای مقابله با نشخوار فکری و اضطرابی که داری باید بری تو دلِ اون کاری که میخوای انجام بدی ولی ازش میترسی.باید بدون فکر براش برنامه ریزی کنی و هی امروز و فردا نکنی. حتی اگه قلبت بیاد تو دهنت باید باهاش رو به رو بشی، اونوقت به مرور ترست از بین میره. حق با تو بود عزیزم. سه سال گذشت و امروز من با شجاعت منتظر انجام همون کاریام که سه سال پیش داشتم از استرسش میمردم و تو بهم میخندیدی. دوست چش روشن من🤍
نمیدونم چه اصراریه بعضیا دوست دارن یه عیب و ایرادی رو خودشون بذارن. طرف رفته آزمایش خون داده بعد نتیجه رو نشون پزشک داده و همه چیش اوکی بوده. خیالش راحت نشده بعدش زنگ زده به من که آزمایشمو برات فرستادم که توام نگاه کنی احساس میکنم قند دارم چون پاهام گزگز میکنه! (بسوزه پدرِ گوگل گردی)خلاصه آزمایششو نگاه کردم میگم همه چیت نرماله قند نداری خواهر من 😑 میگه مطمئنی؟؟؟ تو اینستا یه چیز دیگه میگفتا !!!🙄 میگم تو مگه کمردرد نداری شاید از همونه گزگز پات٫ باید بری پیش متخصص چرا اینترنتو میگردی؟ میگه آره راست میگیا دکترم همینو گفت. 😒
الحق که آدم دوستاشو تو سختیا میشناسه. روزای سختم میگذرن ولی بی معرفتیِ آدما یادت میمونه. در واقع آدم همیشه تنهاست فقط سختیا تنهاترت میکنن. رفیق قدیمی میدونم که اینجارو میخونی، ازت خواهش میکنم دیگه نخون. حال بدیامو نخون وقتی تو روزای سختم نبودی و هنوزم نیستی. من دلم نمیخواد آدرسمو عوض کنم پس ازت خواهش میکنم دیگه اینجا نیا، چیز جذابی واسه خوندن نیست.
امشب نوبتِ آهنگای ایوان بنده (:
تو که معروفی ... 🎶🙃
فقط وقتی میام پیشت یکم دلم آروم میگیره، دلم میخواد ساعتها پیشت بشینم و کسی کاری به کارم نداشته باشه. خونه ی جدیدت مبارک باشه دورت بگردم٫ چطوری دلت اومد مارو بذاری و بری؟ تویی که دلت نمیومد مارو ناراحت ببینی. الان باید دنبال لباس برای عروسیت بودیم نه اینکه رخت سیاهتو میپوشیدیم. من از رنگ سیاه متنفر بودم ولی الان هیچ رنگی دیگه بهم نمیاد. آخ داداش کوچولو. مهربون من. با معرفت من. کاش حداقل انقدر خوب نبودی. دلم برات یه ذره شده. هرجا میرم غمت هست. جای خالیت توی شهر عذابم میده.. تو عزیزی پیشِ خدا ، برای دلم، برای حالمون دعا کن. داغون شدیم بدون تو. هیچی رنگ سابقو نداره. تو با خودت انگار همه چیو بردی. دلم توی آتیشه٫ داره میسوزه و کاری از دستم برنمیاد برای آروم کردنش. حالم خیلی بده داداش. بیا به خوابم امشب، بذار تو خواب ببینمت...
هرکه را مینگری مرکزِ پرگارِ غم است
کیست در دایره ی چرخ مسلّم باشد؟
خلاصهاش اینه که دوهفته ی اولِ ماهو خیلی دوست دارم چون آنکال نیستم.
در واقع هر روز دارم فروپاشی روانی رو تجربه میکنم.
چند وقت پیش متوجه شدم یکی از عکسات تو گوشیم Live هستش و من کارم هر روز اونو دیدنه. دیدن خندههات که تو عکس زندهان. آخ بمیرم برای صورت خندونِ تو . حرومت باشه خاک اون قد و بالا که بغل گرفتی.
+ مامان (...) کجا رفته؟
- رفته پیش خدا ...
+ اونجا کجاست؟
- یه جای خوب، اسمش بهشته مامان جان
+ دیگه نمیاد؟
- نه دخترم ...
+چرا آخه من دوسش دارم، دلم براش تنگ شده ...
🥲🥹